سپیدار ها
هوا می خورد
از گذشتگان من
و غروبی درخور تنهایی ام
گهواره زمستان را می جنباند ...
کلمات کلیدی:
نگاهت !
به مژه احساسی است
که چشید
شوک کشیدن را
مثل کودکی
که عروسکی از دستش .
و هنوز ترس دارد
از " بن بست "
واز ذوق بی عمق رویا های
بلوغ ...
کلمات کلیدی:
و آن همه خالی
دَمَر شد
بر نجابت رویاهای
باغ ....
کلمات کلیدی:
یک قرص نان
مهتاب را پهن کرده
روی
زانوی خستگی ...
کلمات کلیدی: